وای از آذر
داریوش فروهر، پروانه اسکندری (فروهر)، محمد مختاری، جعفر پوینده و ... اسمهایی که برای اغلب ما به لفظ آشنایند ولی به معنا نه چندان آشنا. این را خوب میدانیم که تا اسمشان را میشنویم ناخودآگاه ترکیبی غریب به ذهنمان متبادر میشود؛ «قتلهای زنجیرهای». قتلهایی که طی آن شماری از دگراندیشان ایران، در داخل کشور به طرز مشکوک و فجیعی به قتل رسیدند.
فارغ از نقش فروهرها قبل از انقلاب اسلامی و پس از آن، فارغ از جایگاه علمی جعفر پوینده و آن بیست و چند جلد کتابی که در بدترین اوضاع مالی و روانی ترجمه کرد، فارغ از اینکه محمد مختاری شاعری ساده بود و عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران ...، اگر حتی آنها بدترین دشمنان ملت هم بودند، قتل بدون محاکمه کجا و آرمان های نظام مقدس ما کجا؟ چاقو و مثله کردن کجا و اصول فقهی اعدام کجا؟
حال آنکه مستحق مرگ هم نبودند و اگر دشمن بودند، دشمنان بیضرر و بیخطری بودند و وابستگی به خارج از کشور نداشتند. (مقام رهبری، خطبههای نماز جمعه، ۱۸ دیماه ۷۷)
در قسمتی از بیانیه روابط عمومی وزارت اطلاعات در ارتباط با نتیجهی رسیدگی به قتل های زنجیره ای آمده است: " ... با کمال تأسف، معدودی از همکاران مسئولیتنشناس، کجاندیش و خودسر این وزارت که بیشک آلت دست عوامل پنهان قرار گرفته و در جهت مطامع بیگانگان دست به این اعمال جنایتکارانه زدهاند، در میان آنها وجود دارند. این اعمال جنایتکارانه نهتنها خیانت به سربازان گمنام امام زمان (عج) محسوب میشود، بلکه لطمهی بزرگی به اعتبار نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران وارد آورده است...» (۱۵ دیماه ۷۷)
بر این اساس، این «مسئولیتنشناسان» و «کجاندیشان» و «خودسرها» یا عامل دست بیگانه بودند و یا تقریر خودشان را از اسلام، حکومت اسلامی و مجازات داشتهاند؛ و این چه شباهت بی نظیری است، به داعش. هر دو محارب را از مخالف تشخیص داده، حکم را بدون محاکمه در محکمهی صالح صادر کرده و به هر شکلی که خواستهاند به انجام رساندهاند.
از پایان حکومت داعش بر جغرافیای امروز خوشحالیم؛ اما خوب میدانیم که تفکر داعش و امثال آن کماکان امکان حیات دارد و میتواند بیشتر از آنچه که فکر می کنیم به ما نزدیک باشد.
* تیتر قسمتی از اپیزود شانزدهم رادیو چهرازی است.