اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
... أَ فَرَءَیْتَ مَنِ اتخََّذَ إِلَاهَهُ هَوَئهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلىَ عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلىَ سمَْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلىَ بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَن یهَْدِیهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلَا تَذَکَّرُونَ(23)
همه می گویند:"امشب بلندترین شب سال است."
هندوانه ها تمام شد و هیچکس نگفت
که امروز
کوتاه ترین روز سال بود.
صبح شد و بانگ الرحیل برخاست و قافله عشق عازم سفر تاریخ شد. خدایا ، چگونه ممکن است که تو این باب رحمت خاص را تنها بر آنان گشوده باشی که در شب هشتم ذی الحجه سال شصتم هجری مخاطب امام بوده اند ، و دیگران را از این دعوت محروم خواسته باشی ؟ آنان را می گویم که عرصه حیاتشان عصری دیگر از تاریخ کره ارض است . هیهات ما ذلک الظن بک ـ ما را از فضل تو گمان دیگری است . پس چه جای تردید؟ راهی که آن قافله عشق پای در آن نهاد راه تاریخ است و آن بانگ الرحیل هر صبح در همه جا بر می خیزد. واگر نه ، این راحلان قافله عشق ، بعد از هزار و سیصد چهل و چند سال به کدام دعوت است که لبیک گفته اند ؟
الرحیل ! الرحیل !
منبع:کتاب فتح خون،سید مرتضی آوینی